خداوندِ شکوه و جلال
سپتامبر 18, 2020آتشِ عشقِ خداوند
سپتامبر 19, 2020یک مسیحی کیست؟
کلمۀ “مسیحی” در دائرةالمعارف “وبستر” اینچنین تعریف شده است: “شخصی که به مسیح بودن عیسی، و یا به مذهبی که بر تعالیم مسیح پایه گذاری شده است، اقرار کند.” برای درک معنای یک شخص مسیحی، شاید تعریف وبستر کمک خوبی باشد، ولی در مقایسه با آنچه کتابمقدس در این رابطه ارائه می دهد، تعریف کاملی نیست.
کلمۀ “مسیحی” فقط سه مرتبه در عهد جدید بکار برده شده است (اعمال 26:11 ؛ اعمال 28:26 ؛ اول پطرس 16:4). پیروان مسیح (برای اولین بار در شهر انطاکیه) “مسیحی” خوانده شدند (اعمال 26:11) زیرا رفتار، اعمال، و گفتار آنها شبیه مسیح بود. البته، بی ایمانان انطاکیه از این اسم جهت تمسخر و تحقیر پیروان مسیح استفاده می کردند. معنی تحت اللفظی این اسم “تعلق داشتن به حزب مسیح” و یا “پیروی از مسیح” است که مشابه تعریفی است که در دائرةالمعارف وبستر می خوانیم.
متأسفانه، به مرور زمان، ارزش و مفهوم کلمۀ مسیحی به گونه ای عوض شده است که دیگر اشاره به یک شاگرد که در مسیح حیات تازه ای یافته باشد نمی کند؛ بلکه امروزه، “مسیحی” اغلب به شخصی اطلاق می شود که مذهبی است و یا معیارهای اخلاقی بلند مرتبه ای را پیروی می کند. بسیاری از مردم، بدون اینکه به عیسی مسیح ایمان واقعی داشته باشند، خود را مسیحی می نامند. و تنها دلیل آنان برای مسیحی بودنشان این است که به کلیسا می روند و یا خود را متعّلق به یک قوم مسیحی می شمارند. اما نکتۀ مهم این است که رفتن به کلیسا، خدمت کردن و رفع احتیاجات مستمندان، و یا تلاش برای اینکه به یک انسان خوب تبدیل شویم، ما را مسیحی نمی کند. روزی مبشّری در موعظه اش گفت: “همانطور که وارد شدن به گاراژباعث نمی شود که ما به اتومبیل تبدیل شویم، وارد کلیسا شدن نیز کسی را مسیحی نمی کند.” عضو بودن در یک کلیسا، شرکت مرتب در جلسات کلیسائی، و یا وقف دارائی برای پیشبرد خدمت کلیسا ـ هیچ کدام نمی تواند شما را مسیحی کند.
کتاب مقدس تعلیم می دهد که اعمال خوب ما، ما را مقبول خدا نمی سازند. در تیطس 5:3 می خوانیم: “نه به سبب اعمالی که ما به عدالت کرده بودیم، بلکه محض رحمت خود ما را نجات داد به غسل توّلد تازه و تازگی که از روح القدس است.” بنابراین، “مسیحی” شخصی است که از خدا دوباره متولد شده است (یوحنا 3:3 ؛ یوحنا 7:3 ؛ اول پطرس 23:1) و ایمان و اعتماد خود را بر عیسی مسیح نهاده است. افسسیان 8:2 به ما می گوید: “زیرا که محض فیض نجات یافته اید بوسیلۀ ایمان. و این از شما نیست، بلکه بخشش خداست.” مسیحی واقعی کسی است که از گناهان خود توبه کرده، و ایمان خود را تنها بر عیسی مسیح نهاده است. ایمان مسیحی بر خود مسیح بنا می شود، نه بر مذهبی بودن و نه بر پیروی از امر و نهی های مذهبی.
مسیحی واقعی کسی است که اعتماد خود را بر شخص عیسی مسیح نهاده و به این حقیقت ایمان دارد که مسیح بر روی صلیب مُرد تا جریمۀ گناهان او را پرداخت نماید و پس از سه روز از مُردگان برخاست تا پیروزی خود را بر مرگ ثابت نماید، و به همۀ آنانی که به او ایمان آورند حیات جاودانی می بخشد. یوحنا 12:1 می گوید: “و اما به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند، یعنی به هر که به اسم او ایمان آورد.” یک مسیحی واقعی شخصی است که زندگی جدید در مسیح به او عطا شده است؛ او قسمتی از خانوادۀ حقیقی خداست؛ او فرزند راستین خدا شده است. آنچه ثابت می کند شما یک مسیحی واقعی هستید عبارت است از: محبت نمودن دیگران و اطاعت از کلام خدا (اول یوحنا 4:2 ؛ اول یوحنا 10:2).
رشد روحانی یعنی چه؟
رشد روحانی روندی است که طی آن بیشتر و بیشتر می توان شبیه مسیح شد. وقتی ما ایمانمان را بر روی مسیح می گذاریم، روح القدس مراحلی را در ما شروع می کند که بیشتر شبیه او شده بشکل او دربیاییم. احتمالا بهترین جایی که رشد روحانی را توضیح می دهد 2 پطرس 1 : 3-8 است که به ما می گوید با قدرت خدا ما آنچه برای یک زندگی خداگونه لازم داریم، که هدف رشد روحانیست، در اختیار داریم. توجه کنید که آنچه ما نیاز داریم از طریق معرفت خداست که کلید بدست آوردن همة چیزهاییست که نیاز داریم. معرفت و شناخت او از کلام خدا می آید، که برای رشد و بنای ما به ما داده شده است. در غلاطیان 5 : 19-23 دو لیست به ما می دهد. آیات 19-21 لیست “اعمال جسم”، اینها اعمالیست که زندگی ما را قبل از بدست آوردن نجات مسیح نشان می دهند. اعمال جسم اعمالیست که ما باید به آنها اعتراف کرده، از آنها توبه کنیم و بکمک خدا بر آنها غلبه نماییم. در حالیکه ما رشد روحانی را تجربه می کنیم، کمتر و کمتر “اعمال جسم” در زندگیمان دیده می شوند. لیست دوم “میوه های روح” است (آیات 22-23)، اینها چیزهایی هستند که باید نشاندهندة زندگی ما که نجات را در مسیح تجربه کرده ایم باشند. رشد روحانی با میوه های روح مشخص می شود که در زندگی یک ایماندار رو به ازدیاد هستند.
وقتی تبدیل و نجات انجام می شود، رشد روحانی شروع می گردد. روح القدس در ما ساکن می شود (یوحنا 14 : 16-17). ما خلقت تازه در مسیح هستیم (2 قرنتیان 5 : 17). طبیعت کهنه با طبیعت نو عوض شده است (رومیان 6-7). رشد روحانی یک روند در تمام عمر است که به یادگیری ما و بکار بردن کلام خدا در زندگیمان (2 تیموتاووس 3 : 16-17) و قدم زدنمان در روح بستگی دارد (غلاطیان 5 : 16 – 26). چنانکه ما خواستار رشد روحانی هستیم، باید به خدا دعا کنیم و در قسمتهایی که او می خواهد رشد کنیم، حکمت بطلبیم. ما می توانیم از خدا بخواهیم که ایمان و شناخت از خودش را در ما زیاد کند. خدا از ما می خواهد که در روح رشد کنیم، و او هر چه که در این رابطه لازم داریم به ما داده است. با کمک روح القدس، ما می توانیم بر گناه پیروز شویم و بتدریج شبیه نجات دهنده مان، خداوند عیسی مسیح شویم.
من در مسیح کیستم؟
بر طبق دوم قرنتیان 17:5، “پس اگر کسي در مسيح باشد، خلقتي تازه است. چيزهاي کهنه درگذشت؛ هان، همهچيز تازه شده است! ما در مسیح، کاملاً خلقت تازه ای گشته ایم، درست همانطور که خدا آسمانها و زمین را در ابتدا آفرید. او آنها را از هیچ آفرید، و همان عمل را با ما انجام می دهد. او صرفاً نفس کهنه ما را تمیز نمی کند؛ بلکه نفس کاملاً جدیدی می آفریند. وقتی که ما در مسیح هستیم، ما “شریک طبیعت الهی” هستیم (دوم پطرس 4:1). خدا خودش در شخص روح القدس، در قلبهایمان مسکن می گزیند. ما در مسیح هستیم و او در ماست.
ما در مسیح از نو متولد شده ایم و تازه شده ایم و این خلقت تازه دارای افکار روحانی است، درحالیکه طبیعت کهنه دارای افکار نفسانی است. این خلقت تازه با خدا مشارکت می کند، مطیع اراده خداست، و وقف خدمت اوست. اینها کارهایی است که طبیعت کهنه قادر به انجامش یا حتی میل به انجامش را ندارد. طبیعت کهنه نسبت به امورات روح مرده است و نمی تواند خودش را احیا کند. “در گناه و شرارتها مرده” است (افسسیان 1:2) و تنها می تواند توسط یک بیداری مافوق طبیعه زنده شود و این زمانی رخ می دهد که ما مسیح را می پذیریم و در او جای می گیریم. مسیح، طبیعتی کاملاً تازه و مقدس و زندگی ای فسادناپذیر به ما می دهد. زندگی کهنه ما که پیشتر به خاطر گناه، نسبت به خدا مرده، دفن می شود، و ما برخیزانیده می شویم که “در زندگی نوینی با او، گام برداریم” (رومیان 4:6).
اگر ما به مسیح تعلق داریم، با او متحد هستیم و دیگر برده ی گناه نیستیم (رومیان 5:6-6)؛ ما با او زنده شده ایم (افسسیان 5:2)؛ به شکل او در آمده ایم (رومیان 29:8)؛ از محکومیت آزاد شده ایم و مطابق با نفس راه نمی رویم بلکه مطابق با روح گام برمی داریم (رومیان 1:8)؛ ما همراه با دیگر ایمانداران بخشی از بدن مسیح هستیم (رومیان 5:12). ایماندار، اکنون قلبی تازه را داراست (حزقیال 19:11) و “به هر برکت روحاني در جايهاي آسماني” مبارک شده است (افسسیان 3:1).
ممکن است متعجب می شویم که با وجود اینکه زندگیمان را به مسیح داده ایم و از نجاتمان مطمئن هستیم، اما چرا معمولاً بدین شیوه ای که توصیف شد، زندگی نمی کنیم. این به خاطر این است که طبیعت تازه ما در بدن جسمانی کهنه مان ساکن است، و این دو با یکدیگر در جنگ هستند. طبیعت کهنه مرده است، اما طبیعت تازه هنوز با “خیمه” کهنه ای که در آن ساکن است در ستیز است. شرارت و گناه هنوز وجود دارند، اما ایماندار، اکنون آنها را از چشم انداز تازه ای می بیند و آنها مثل قبل، او را تحت کنترل ندارند. ما اکنون در مسیح می توانیم انتخاب کنیم که در برابر گناه مقاومت کنیم، درحالیکه طبیعت کهنه ما نمی توانست. اکنون ما این حق انتخاب را داریم که از طریق کلام و دعا و اطاعت، به طبیعت تازه خوراک بدهیم، یا با بی توجهی به آن چیزها، به جسممان خوراک دهیم.
هنگامی که ما در مسیح هستیم، “به چيزي فراتر از پيروزي دست يافتهايم، بهواسطه او که ما را محبت کرد” (رومیان 37:8) و می توانیم در نجات دهنده مان شادی کنیم، که همه چیز را ممکن ساخت (فیلیپیان 13:4). ما در مسیح محبت شده ایم، آمرزیده شده ایم، و در امنیت هستیم. ما در مسیح، پذیرفته شده ایم، پارسا شده ایم، بازخرید شده ایم، مصالحه یافته ایم، و انتخاب شده ایم. در مسیح، ما پیروزمند هستیم، مملو از شادی و آرامش شده ایم، و زندگی برای ما معنای حقیقی دارد. چه نجات دهنده ی شگفت انگیزی است مسیح!
آیا مسیحیان باید از شریعت عهد عتیق متابعت کنند؟
نکته کلیدی در رابطه با این موضوع، دانستن این حقیقت است که شریعت عهد عتیق به قوم اسرائیل داده شد؛ نه به مسیحیان. بعضی از قوانین شریعت (برای مثال، ده فرمان) به این جهت بود که یهودیان بدانند چگونه خداوند را اطاعت نموده و او را خشنود سازند. برخی نیز (فرایض قربانی)، به آنها نشان میداد که چطور خدا را عبادت کنند، بعضی نیز (قوانین مربوط به غذا و لباس) صرفاً به این لحاظ مقرر شده بود تا میان یهودیان و سایر اقوام، تمایز ایجاد کنند. امروزه، هیچ کدام از قوانین شریعت عهد عتیق به ما مربوط نمیشود. مسیح با فدا ساختن جان خود بر روی صلیب، همۀ قوانین شریعت عهد عتیق را بکمال رسانید (رومیان 10: 4؛ غلاطیان 3 : 23-25؛ افسسیان 2 : 15).
به جای شریعت عهد عتیق ، ما تحت شریعت مسیح هستیم (غلاطیان 6 : 2) به این معنی که : “خداوند خدای خود را به همۀ دل وتمامی نفس و تمامی فکر خود محبت نما. این است حکم اول و اعظم. و دوم مثل آن است یعنی همسایه خود را مثل خود محبت نما. بدین دو حکم ، تمام تورات و صحف انبیا متعلق است.” (متی 22: 37–40). اگر این دو امر را به انجام رسانیم ، همۀ آنچه را که مسیح از ما خواسته است انجام دادهایم. “زیرا همین است محبت خدا که احکام او را نگاه داریم و احکام او گران نیست” (اول یوحنا 5: 3). به لحاظ فنی ، حتی ده فرمان نیز برای ایمانداران قابل کاربُرد نیست. ولی با وجود این، 9 مورد از ده فرمان در عهد جدید تکرار شدهاند ( همه به غیر از فرمان نگاه داشتن روز سَبَت). پُر واضح است که اگر ما خداوند را دوست داشته باشیم، هرگز خدایان و بتهای غیر را عبادت نخواهیم نمود. و اگرنسبت به همسایه خود محبت داشته باشیم، هرگز آنان را بقتل نخواهیم رساند، به آنها دروغ نخواهیم گفت و نسبت به آنها زناکاری نخواهیم نمود و به متعلقات آنان طمع نخواهیم ورزید. بنابراین ما در زیر حکم شریعت عهد عتیق نیستیم . اگر ما وفادارانه، خداوند را محبت نموده و همسایهمان را نیز دوست داشته باشیم، همه چیز در جای خود قرار خواهد گرفت.
اسلحه کامل خدا چیست؟
عبارت “اسلحه کامل خدا” از افسسیان 13:6-17 می آید: “پس اسلحه کامل خدا را بر تن کنيد، تا در روز شر شما را ياراي ايستادگي باشد، و بتوانيد پس از انجام همهچيز، بايستيد. پس استوار ايستاده، کمربند حقيقت را بهميان ببنديد و زره پارسايي را بر تن کنيد، و کفش آمادگي براي اعلام انجيلِ صلح را بهپا نماييد. افزون بر اينهمه، سپر ايمان را برگيريد، تا بتوانيد با آن، همه تيرهاي آتشين آن شرور را خاموش کنيد. کلاهخود نجات را بر سر نهيد و شمشير روح را که کلام خداست، بهدست گيريد.”
افسسیان 12:6 به روشنی اشاره می کند که نبرد با شیطان، نبردی روحانی است، و از این جهت هیچ سلاح فیزیکی در برابر او و خادمشان کارساز نیست. فهرستی از تاکتیکهای خاصی که شیطان استقاده خواهد کرد به ما داده نشده است. اما از این متن کاملاً روشن است که وقتی ما وفادارانه از تمام دستورالعملها پیروی کنیم، قادر خواهیم بود که بایستیم، و استراتژی شیطان هر چه باشد، ما پیروز خواهیم شد.
اولین قسمت از سلاح ما حقیقت است (آیه 14). درک این آسان است چرا که شیطان “پدر دروغهاست” (یوحنا 44:8). فریب جزء بالاترین موارد در فهرست چیزهایی است که خدا از آن بیزار است. “زبان دروغگو” یکی از چیزهایی است که او از آن کراهت دارد (امثال 16:6-17). بنابراین به ما نصیحت شده است که حقیقت را برای تقدس و رهایی خودمان و همچنین برای منفعت کسانیکه بر آنان شهادت می دهیم، بر تن کنیم.
همچنین در آیه 14 به ما گفته شده که زره پارسایی را بر تن کنیم. زره از اندامهای حیاتی جنگجو در برابر ضربات، محافظت می کرد که بدون داشتن آن، مهلک بود. این پارسایی، اعمال عادلانه ای نیست که توسط انسانها انجام می شود. بلکه، این پارسایی مسیح است که توسط خدا داده شده است و توسط ایمان دریافت می شود، که از قلبهایمان در برابر اتهامات و حمله های شیطان محافظت می کند و باطنمان را در برابر حملات او امن نگاه می دارد.
آیه 15 صحبت از آمادگی پاها در نبرد روحانی می کند. دشمن گاهی اوقات در میدان نبرد، موانع خطرناکی را در مسیر پیشروی سربازان قرار می دهد. ایده ی آمادگی برای انجیل صلح به عنوان پوشش پا اشاره دارد به آنچه که برای پیشروی در قلمرو شیطان نیاز داریم، یعنی آگاهی از اینکه تله هایی وجود خواهد داشت، و پیام انجیل برای صید جانها برای مسیح بسیار ضروری است. شیطان موانع زیادی را در مسیر کار گذاشته است تا جلوی بشارت انجیل را بگیرد.
سپر ایمان که در آیه 16 صحبت از آن شده است، باعث می شود که بذر شکی را که شیطان درباره وفاداری خدا و کلامش می کارد، بی اثر شود. ایمانمان که مسیح “بانی و کامل کننده” آن است (عبرانیان 2:12)، همچون سپری طلایی، گرانبها، خالص، و اساسی است. کلاهخود نجات در آیه 17 برای محافظت از سر است و بخش حساسی از بدن را در امان نگاه می دارد. می توانیم بگوییم که شیوه تفکرمان باید مراقبت شود. سر، مقر فکر است و وقتی به امید مطمئن انجیل در حیات ابدی، محکم بچسبد، تعالیم دروغین را نخواهد پذیرفت و همچنین وسوسه های شیطان را راه نخواهد داد. شخصی که نجات نیافته است، نمی تواند ضربات تعالیم دروغین را دفع کند چرا که کلاهخود نجات را ندارد و ذهنش قادر نیست که بین حقیقت روحانی و فریب روحانی تمییز قائل شود.
آیه 17 خودش معنای شمشیر روح را تفسیر می کند که کلام خداست. درحالیکه دیگر اجزای سلاح روحانی، ذاتاً تدافعی هستند، شمشیر روح تنها سلاح تهاجمی در اسلحه خداست و از قدوسیت و قوت کلام خدا سخن می گوید. سلاح روحانیِ بزرگتر از کلام خدا قابل تصور نیست. هنگامی که عیسی در بیابان وسوسه می شد، کلام خدا همیشه پاسخ مقاومت ناپذیر او به شیطان بود. چه برکتی است که همان کلام در اختیار ماست!
در آیه 17 به ما گفته شده است که علاوه بر پوشیدن اسلحه کامل خدا، در روح دعا کنیم (یعنی با فکر مسیح، با قلب او و با اولویتهای او). ما نمی توانیم از دعا غافل شویم، چرا که دعا طریقی است که ما قدرت روحانی را از خدا دریافت می کنیم. بدون دعا، بدون تکیه بر خدا، تلاشهایمان در نبرد روحانی، تهی و بی فایده است. اسلحه کامل خدا، یعنی حقیقت، پارسایی، انجیل، ایمان، نجات، کلام خدا، و دعا وسیله هایی هستند که دا به ما داده شده است تا از طریق آنها در نبردهای روحانی پیروز، و بر وسوسه ها و حملات شیطان چیره شویم.
ازدواج مسیحی
ازدواج برای مسیحیان معنی خاصی دارد زیرا به اتحاد روحانی بین مسیح و کلیسا مربوط میشود (افسسیان ۵: ۳۲). هنگامی که عیسی بر این زمین زندگی میکرد، با نخستین معجزه خود، ازدواج را برکت داد (یوحنا ۲: ۱-۱۱). او همچنین آغاز ملکوت آسمان را اعلام داشت. به همین جهت، انتظار میرود که رابطه جدیدی میان زن و شوهر برقرار گردد. پولس رسول میگوید هیچ ممکن نیست که یهود باشد یا یونانی، و نه غلام و نه آزاد، و نه مرد و نه زن، زیرا که همۀ شما در مسیح عیسی یک میباشید (غلاطیان ۳: ۲۸). آیا این کلام بدین معنی است که زن و مرد در زندگی زناشویی خود با یکدیگر مساوی اند؟
مسیحیان توافق نظر دارند که زن و مرد از نظر رابطه جنسی با همدیگر برابرند. پولس رسول به روشنی اظهار میدارد که زن و شوهر باید وظیفه زناشویی خود را نسبت به یکدیگر به جا آرند (اول قرنتیان ۷: ۳). وی مینویسد که زن بر بدن خود مختار نیست، بلکه شوهرش (اول قرنتیان ۷: ۴). این نظر برای مردمان هم عصر پولس به هیچ وجه تازگی نداشت. از زمان آدم و حوا تا زمان پولس، دنیا زن را مایملک شوهرش قلمداد میکرد. اما کلام پولس رسول در اینجا به پایان نمیرسد. در همان آیه پولس سخنش را ادامه میدهد و میفرماید که همچنین مرد نیز اختیار بدن خود را ندارد بلکه زنش. این کلام برای خوانندگان رسالات پولس در قرن اول، اندیشهای کاملا نوین بود. علاوه بر این، پولس تعلیم میدهد که زن و شوهر هرگز نباید از ارضای نیازهای جنسی یکدیگر سر باز زنند، مگر مدتی به رضای طرفین تا بتوانند وقت خود را به دعا اختصاص دهند (اول قرنتیان ۷: ۵). برخی مذاهب چنین تعلیم میدهند که زن همانند «مزرعهای است» که مرد بذر خود را در آن میکارد. اما در ازدواج مسیحی، زن جزئی از مایملک مرد نیست، بلکه شریک او است در رابطه زناشویی، و در این رابطه، از حقوق کامل برخوردار است. در واقع، ازدواج مسیحی یک مشارکت است.
آیا زن و شوهر در دیگر جنبههای رابطه خود نیز با یکدیگر برابرند؟ مسیحیان پاسخهای متفاوتی به این سوال میدهند. در مورد نقش زن و مرد در رابطه زناشویی، دو دیدگاه اساسی وجود دارد. دیدگاه نخست که اکثر مسیحیان به آن معتقدند، این است که زن باید تحت تسلط شوهر خود باشد و از او اطاعت کند. این مسیحیان به این کلام پولس رسول استناد میکنند که سر هر مرد مسیح است و سر زن، مرد و سر مسیح، خدا (اول قرنتیان ۱۱: ۳). پولس سپس ادامه میدهد که زن از مرد است. و به جهت مرد آفریده شده (اول قرنتیان ۱۱: ۸-۹)، اگر چه در خداوند هر دو به یکدیگر نیاز دارند. این مسیحیان معتقدند که واژه «سر» بدین معنی است که زن باید تحت تسلط مرد باشد و مرد باید او را «رهبری» کند. همچنین مرد باید از زن محافظت و دفاع کند (افسسیان ۵: ۲۵)، او را نوازش و تربیت نماید (افسسیان ۵: ۲۹)، و نسبت به او احساس مسئولیت کند. این مسیحیان خاطر نشان میسازند که مسئولیت فرزندان به عهده پدران است (افسسیان ۶: ۴؛ اول تیموتائوس ۳: ۴-۵). آنان همچنین به این کلام پولس اشاره میکنند که از زنان میخواهد تا مطیع شوهرانشان باشند. چنانکه خداوند را، و این اطاعت باید در هر امری باشد. زیرا که شوهر سر زن است چنانکه مسیح نیز سر کلیسا (افسسیان ۵: ۲۲-۲۴). در عین حال، به شوهران حکم میشود که همسران خود را محبت کنند. چنانکه مسیح هم کلیسا را محبت نمود و خویشتن را برای آن داد (افسسیان ۵: ۲۵)، شوهران باید زنان خود را مثل بدن خود محبت کنند (افسسیان ۵: ۲۸). پطرس رسول نیز به زنان حکم میکند که مطیع شوهران خود باشند و مثال ساره را میآورد که ابراهیم را مطیع میبود (اول پطرس ۳: ۱-۶).
اما منظور از سخنان فوق این نیست که اطاعت در ازدواج باید یک طرفه باشد. آن بخش از افسسیان که این تعالیم در آن مطرح شده، با این حکم آغاز میشود که همدیگر را در خدا ترسی اطاعت کنید (افسسیان ۵: ۲۱)؛ این حکم مربوط به همه ایمانداران است. گرچه مسیح با خدا برابر است، اما او خود را مطیع پدر ساخت (فیلیپیان ۲: ۶-۸). بنابراین، این دسته از مسیحیان اعتقاد دارند که «سر بودن» شوهران به معنی سر بودن در بین دو فردی است که با هم برابرند. گرچه زنان و مردان در طبیعت خود به عنوان انسان با یکدیگر برابرند، اما هر یک باید نقش خاص خود را ایفا کنند. بنابراین، باید به طرقی متفاوت مطیع یکدیگر شوند! درست همانگونه که همه ما مطیع مسیح میشویم، زن نیز مطیع شوهر خود میشود چون نقش او را به عنوان رهبر و اداره کننده امور خانواده میپذیرد؛ و درست همانگونه که مسیح جان خود را برای کلیسا فدا کرد، شوهر نیز با انکار خود و فدا کردن خویش برای همسرش، مطیع او میشود.
دیدگاه دوم در مورد نقشهای زن و شوهر در ازدواج مسیحی این است که آنان عملا نقشهای متفاوتی ندارند. مسیحیانی که به این دیدگاه معتقدند، میگویند گرچه به کودکان و بردگان حکم شده که مطیع باشند (افسسیان ۶: ۱-۵)، اما به زنان هرگز گفته نشده که به همان شکل از شوهرانشان اطاعت کنند. در واقع، از زنان خواسته شده که به همان معنی که مسیحیان باید همدیگر را اطاعت کنند، آنان نیز از شوهرانشان اطاعت کنند (افسسیان ۵: ۲۱). در این معنی، شوهران نیز باید مطیع زنان خود باشند. پطرس رسول بر خلاف سنن رایج زمان خود و بر خلاف رفتاری که با زنان میشد، به شوهران میگوید که زنان خویش را محترم دارید (اول پطرس ۳: ۷). برخی از علمای مسیحی معتقدند که آن کلمه یونانی که «سر» ترجمه شده است، به معنی فرمانروا و حکمران نیست. به زعم ایشان، این واژه در عهد جدید هرگز به معنی «فرمانروا» بکار نرفته است، بلکه معنی آن «منشا حیات» یا «خاستگاه» است (افسسیان ۱: ۲۲، ۴: ۱۵؛ کولسیان ۱: ۱۸، ۲: ۱۰، ۱۹). بنابراین، مطابق نظر این دسته از دانشمندان مسیحی، منظور پولس در اول قرنتیان ۱۱: ۳ این است که مسیح «منشا حیات و هستی» هر مرد است و نیز اینکه زن از مرد به وجود آمد و مسیح نیز از سوی خدا فرستاده شد. چنین برداشتی با اول قرنتیان ۱۱: ۸، ۱۱-۱۲ کاملا مطابقت دارد. این مسیحیان بر این عقیدهاند که خدا از ابتدا قصدش آن بود که زن و مرد برابر باشند. اگر چه گناه آدم و حوا در باغ عدن باعث شد تا زن زیر لعنت قرار گیرد (پیدایش ۳: ۱-۶، ۱۶)، اما مسیح این لعنت را از میان برداشت و ازدواج ممسیحی باید منعکس کننده این واقعیت باشد: از نظر آنان اگر زن و مرد در زندگی زناشویی واقعا یک تن هستند (پیدایش ۲: ۲۴)، پس نباید به دو بخش که یکی «فرمان میراند» و دیگری که «اطاعت میکند» تقسیم شوند.
یک مسیحی به هر یک از دو دیدگاه باور داشته باشد، کتاب مقدس این نکته را به صراحت بیان میکند که زن و شوهر هر دو باید خود را وقف یکدیگر سازند. عیسی نیز با بیان این نقل قول از عهد عتیق که باید مرد پدر و مادر خود را ترک کرده با زن خویش بپیوندد (مرقس ۱۰: ۷)، بر آن صحه میگذارد. این سخن بدین معنی نیست که مرد باید حتما خانه والدینش را ترک کند، بلکه در قلب خود باید والدینش را «ترک» کند. در واقع، مرد باید در وهله اول به زنش متعهد باشد و بعد به والدینش؛ و صد البته تعهد او نسبت به همسرش، باید بر تعهد او به فرزندانش نیز اولویت داشته باشد! در ازدواج، زن و مرد دیگر دو نیستند بلکه یک تن هستند (مرقس ۱۰: ۸). نکته جالب این است که در برخی فرهنگها، زن و شوهر همدیگر را «نیمۀ دیگر» میخوانند.
بدیهی است که خدا باید بالاتر از هر موجود انسانی قرار گیرد. در واقع هر چه یک زن و شوهر به خدا نزدیکتر میشوند، به یکدیگر نیز نزدیکتر میشوند. در جامعه ۴: ۹-۱۲، گفته شده که دو از یک بهترند و نیز ریسمان سه لا بزودی گسیخته نمیشود. یک زن و شوهر مسیحی، همراه با خدا، ریسمانی بس محکم را تشکیل میدهند.
آیا در مسیحیت فالگیری و طالع بینی ایراد دارد؟
بله، فال حافظ و فال قهوه و فال ورق و… و طالع بینی چینی و هندی و هرگونه پیشگویی و غیبگویی و رمالی و احضار ارواح و صحبت کردن با ارواح مردگان و هیپنوتیزم و مدی تیشن و یوگا و… خلاف کتاب مقدس است و شدیدا منع شده است.
لاویان باب 20 آیه 6 میگوید: اگر کسی به جادوگران و احضار کنندگان ارواح متوسل شده، با این عمل به من خیانت ورزد من بر ضد او بر میخیزم و او را از میان قوم خود طرد کرده، به سزای اعمالش میرسانم.
و در تثنیه باب 18 آیه 10 میفرماید: از فالگیری، غیبگویی، رمالی و جادوگری بپرهیزید. با ارواح مردگان مشورت نکنید.
منبع: gotquestions
رازگاه
وبسایت سازمان ایمانداران