خوشبخت
دسامبر 16, 2020بهرِ خیریت
دسامبر 17, 2020اخیش Achish
لغت فوق به معنای غضبناک میباشد.
نام دو پادشاه متفاوت در کتاب مقدس اَخیش نامیده شده است.
۱ – اَخیش پسر مَعُوک، و پادشاه جَتّ در سرزمین فلسطینیان بود. داود پس از فرار از نزد شائول به نزد اخیش پناهنده شد و خود را به دیوانگی زد و اخیش نیز به او شهر صِقْلَغ را جهت اقامت داد. اخیش از اقامت داود بسیار خشنود بود چون فکر میکرد که او بر علیه اسرائیل مشغول نبرد است. اخیش حتی تصمیم گرفت که داود را برای جنگ با اسرائیل به همراه خود ببرد که با مخالفت سایر سرداران فلسطینی روبرو شد. وی همواره به داود اعتماد کامل داشت. داود به مدت یک سال و چهار ماه در نزد اخیش باقی ماند.
۲ – اَخِیش پسر مَعْكَه پادشاه دیگر جت در سرزمین فلسطینیان بود که دو تن از غلامان شخصی به نام شمعی به نزد وی فرار میکنند. که شمعی برای باز گرداندن ایشان به دنبال آنها میرود. اما چون سلیمان به وی دستور داده بود که از اورشلیم خارج نشود این سرپیچی به قیمت جان شمعی تمام میشود.
منابع کتاب مقدس: سموئیل اول باب ۲۱، ۲۷، ۲۸ و ۲۹ – پادشاهان اول باب ۲
سموئیل اول باب ۲۱ آیه ۱۰ تا ۱۴
۱۰ پس داود آن روز برخاسته، از حضور شاؤل فرار كرده، نزد اَخیش، ملِك جَت آمد. ۱۱ وخادمان اخیش او را گفتند: «آیا این داود، پادشاه زمین نیست؟ و آیا در بارة او رقص كنان سرود خوانده، نگفتند كه شاؤل هزاران خود را و داود ده هزاران خود را كشت؟» ۱۲ و داود این سخنان را در دل خود جا داده، از اَخیش، ملك جَتّ بسیار بترسید. ۱۳ و در نظر ایشان رفتار خود راتغییر داده، به حضور ایشان خویشتن را دیوانه نمود، و بر لنگههای در خط میكشید و آب دهنش را بر ریش خود میریخت. ۱۴ و اَخیش به خادمان خود گفت: «اینك این شخص را میبینید كه دیوانه است. او را چرا نزد من آوردید؟
سموئیل اول باب ۲۷ آیه ۱ تا ۱۲
۱ و داود در دل خود گفت: «الحال روزی به دست شاؤل هلاك خواهم شد. چیزی برای من از این بهتر نیست كه به زمین فلسطینیان فرار كنم، و شاؤل از جستجوی من در تمامی حدود اسرائیل مأیوس شود. پس از دست او نجات خواهم یافت.» ۲ پس داود برخاسته، با آن ششصد نفر كه همراهش بودند، نزد اخیش بن مَعُوك، پادشاه جَتّ گذشت. ۳ و داود نزد اخیش در جَتّ ساكن شد، او و مردمانش هركس با اهل خانه اش، و داود با دو زنش اَخینُوعَمِ یزْرَعیلیه و اَبِیجایل كَرْمَلیه زن نابال. ۴ و به شاؤل گفته شد كه داود به جَتّ فرار كرده است، پس او را دیگر جستجو نكرد. ۵ و داود به اخیش گفت: «الا´ن اگر من در نظر تو التفات یافتم، مكانی به من در یكی از شهرهای صحرا بدهند تا در آنجا ساكن شوم. زیرا كه بندة تو چرا در شهر دارالسلطنه با تو ساكن شود؟» ۶ پس اخیش در آن روز صِقْلَغ را به او داد، لهذا صِقْلَغ تا امروز از آن پادشاهان یهوداست. ۷ و عدد روزهایی كه داود در بلاد فلسطینیان ساكن بود، یك سال و چهار ماه بود. ۸ و داود و مردانش برآمده، بر جَشُوریان و جَرِزّیان و عَمالَقَه هجوم آوردند زیرا كه این طوایف در ایام قدیم در آن زمین از شور تا به زمین مصر ساكن میبودند. ۹ و داود اهل آن زمین را شكست داده، مرد یا زنی زنده نگذاشت و گوسفندان و گاوان و الاغها و شتران و رخوت گرفته، برگشت و نزد اخیش آمد. ۱۰ و اخیش گفت: «امروز به كجا تاخت آوردید؟» داود گفت: «بر جنوبی یهودا و جنوب یرْحَمْئیلیان و به جنوب قینیان.» ۱۱ و داود مرد یا زنی را زنده نگذاشت كه به جَتّ بیایند، زیرا گفت: «مبادا دربارة ما خبر آورده، بگویند كه داود چنین كرده است.» و تمامی روزهایی كه در بلاد فلسطینیان بماند، عادتش چنین خواهد بود.» ۱۲ و اخیش داود را تصدیق نموده، گفت: «خویشتن را نزد قوم خود اسرائیل بالكل مكروه نموده است، پس تا به ابد بندة من خواهد بود.»
سموئیل اول باب ۲۸ آیه ۱ تا ۲
۱ و واقع شد در آن ایام كه فلسطینیان لشكرهای خود را برای جنگ فراهم آوردند تا با اسرائیل مقاتله نمایند، و اخیش به داود گفت: «یقیناً بدان كه تو و كسانت همراه من به اردو بیرون خواهید آمد.» ۲ داود به اخیش گفت: «به تحقیق خواهی دانست كه بندة تو چه خواهد كرد.» اخیش به داود گفت: «از این جهت تو را همیشه اوقات نگاهبان سرم خواهم ساخت.»
سموئیل اول باب ۲۹ آیه ۱ تا ۳
۱ و فلسطینیان همه لشكرهای خود را در اَفیق جمع كردند، و اسرائیلیان نزد چشمهای كه در یزْرَعِیل است، فرود آمدند. ۲ و سرداران فلسطینیان صدها و هزارها میگذشتند، و داود و مردانش با اخیش در دنبالة ایشان میگذشتند. ۳ و سرداران فلسطینیان گفتند كه «این عبرانیان كیستند؟» و اخیش به جواب سرداران فلسطینیان گفت: «مگر این داود، بندةشاؤل، پادشاه اسرائیل نیست كه نزد من این روزها یا این سالها بوده است؟ و از روزی كه نزد من آمد تا امروز در او عیبی نیافتم.»
سموئیل اول باب ۲۹ آیه ۶ تا ۹
۶ آنگاه اخیش داود را خوانده، او را گفت: «به حیات یهُوَه قسم كه تو مرد راست هستی و خروج و دخول تو با من در اردو به نظر من پسند آمد؛ زیرا از روز آمدنت نزد من تا امروز از تو بدی ندیده ام. لیكن در نظر سرداران پسند نیستی. ۷ پس الا´ن برگشته، به سلامتی برو مبادا مرتكب عملی شوی كه در نظر سرداران فلسطینیان ناپسند آید.» ۸ و داود به اخیش گفت: «چه كردهام و از روزی كه به حضور تو بودهام تا امروز در بنده ات چه یافتهای تا آنكه به جنگ نیایم و با دشمنان آقایم پادشاه جنگ ننمایم؟» ۹ اخیش در جواب داود گفت: «میدانم كه تو در نظر من مثل فرشتة خدا نیكو هستی. لیكن سرداران فلسطینیان گفتند كه با ما به جنگ نیاید.
پادشاهان اول باب ۲ آیه ۳۹ تا ۴۰
۳۹ اما بعد از انقضای سه سال واقع شد كه دو غلام شِمْعِی نزد اَخِیش بن مَعْكَه، پادشاه جَتّ فرار كردند و شِمْعِی را خبر داده، گفتند كه «اینك غلامانت در جَتّ هستند.» ۴۰ و شِمْعی برخاسته، الاغ خود را بیاراست و به جستجوی غلامانش، نزد اَخِیش به جَتّ روانه شد، و شِمْعِی رفته، غلامان خود را از جَتّ بازآورد.
منیع: وبسایت رازگاه